سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حسام الدین شفیعیان


من از اسارت می آیم

غریب از دل دشمن می آیم

من از شکنجه گاه از بوی خون می آیم

من از تکریت از ابوغریب می آیم

من از میان لاله ها می آیم

شهید زنده ام گرچه دیر آمده ام

ولی زفراق لاله ها سخت روییده ام

من از مردان آهنین واقعی سخن می گویم

من از روح بلند و صبر می گویم

من از دعاهای گوشه ی سلول می گویم

من از یواشکی ذکر زیر لب می گویم

من از صبر می گویم

من از عشق می گویم

من از آزادی یک اسیر می گویم

/آدم برفی/



حسام الدین شفیعیان ::: پنج شنبه 92/7/25::: ساعت 7:20 عصر


در عجبم از این همه آرزو

که موج میزند در فضای آرزو

همه خسته می آیند

آقا

با دل شکسته می آیند آقا

پای پیاده می آیند 

آقا

با قلب خسته می آیند آقا

در عجبم

آقا

که گنبد تو را که میبینند

خستگی را خسته میکنند

آقا

/آدم برفی/



حسام الدین شفیعیان ::: پنج شنبه 92/7/25::: ساعت 7:19 عصر


کاروان رفت 

بی امان رفت

پای پیاده رفت

گلبانو پشت پنجره گریه میکرد

کاروان رفت

ازپشت پنجره چشمی خیس

نگاه میکرد به آنها 

آه از ته دل

خواست شود که بشود

اتصال برقرار

گلبانو السلام

السلام علیک

یا

علی بن

موسی 

الرضا

والسلام

//آدم برفی//ح.ا.ش//



حسام الدین شفیعیان ::: پنج شنبه 92/7/25::: ساعت 7:18 عصر


روزی کودکی بی امان

گریه برد پیش مادر 

گفت ای پسرم بهر چه گریانی

گفت پسر بهر رفتن مادر

پسر رفت به پابوس آن حرم

و شد زمان زود گذران

و مادر گریان بی امان

بر تابوت 

نگاه میکرد

پرچمی نقش بسته و زیبا

بر تابوت

پسر بزرگ شده بود

ومادر 

که

مسافر 

حرم شده بود

//آدم برفی//ح.ا.ش//




حسام الدین شفیعیان ::: پنج شنبه 92/7/25::: ساعت 7:17 عصر


پسرک با دیدن گنبد نورانی لبخند زد"

رنگین کمان از آسمان به زمین موج میزد

داستانک/ح.ا.ش/



حسام الدین شفیعیان ::: پنج شنبه 92/7/25::: ساعت 7:16 عصر

<   <<   31   32   33   34   35   >>   >

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 58
بازدید دیروز: 181
کل بازدید :64949
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
حسام الدین شفیعیان
با کاروانی خسته از راه/ با نگاهی بشکسته از دل/ با دلی عاشق سلام میگفت روبروی گنبد دست بر سینه یا علی بن موسی الرضا میگفت //حسام الدین شفیعیان//منتظر//
 
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<