سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حسام الدین شفیعیان


12بعدظهر ساندویچ و پیتزا

آقا..آقا ...یک گاز از اون ساندویچ به منم میدی گشنمه
مرد نگاهی به گوشت های قرمز و سفید شده اش می اندازد
پسر جون دهنیه سس زیاد ریختم دلت میشه بخوری
نگاهش را به ساندویچ میدوزدو میگوید
دهنی چیه آقا مگه دهن سگ خورده بهش
مرد فرصت را غنیمت میشماردو ابرو در هم می کند
و چند بد و بیراه
به پسر میگوید و چشمان قرمز شده ای که بسته و باز میشود.
راحت شدم و الا مجبور بودم نصف ساندویچ رو ببازم
.........
مرد بر می گردد با دیدن پسرک مات و مبهوت سر جایش بی حرکت می ماند.
یک جعبه پیتزا..چشمان بازیگوش و لبخندی از شوق پر بودن
جعبه ای با تکه های به هم چسبیده و سالم.

//نویسنده-حسام الدین شفیعیان//داستان کوتاه//


حسام الدین شفیعیان ::: شنبه 92/7/27::: ساعت 12:36 صبح


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 96
بازدید دیروز: 7
کل بازدید :65129
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
حسام الدین شفیعیان
با کاروانی خسته از راه/ با نگاهی بشکسته از دل/ با دلی عاشق سلام میگفت روبروی گنبد دست بر سینه یا علی بن موسی الرضا میگفت //حسام الدین شفیعیان//منتظر//
 
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>لوگوی دوستان<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<