خنده بر هر درد بی درمان دواست
با کاروانی خسته از راه
با نگاهی بشکسته از دل
با دلی عاشق سلام میگفت
روبروی گنبد دست بر سینه
یا علی بن موسی الرضا میگفت
حسام الدین شفیعیان//منتظر//
درختی گر بداند ریشه اش را
زدومحکم بگیرد دامنش را
زاین ریشه اساس درد را
اساسی از اثاث این رنج را
که تو گر کاملی زین امتحان ها
بدان رد گشته ای از امتحان ها
بود راز اساس این کشکول ها
تعادل رمز قبول آزمون ها
حسام الدین شفیعیان//منتظر//